۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

پاییز را فراموش کن، نوشتهٔ فهیمه رحیمی

فهیمه رحیمی بد مینویسه. داستانی که در نظر گرفته بسیار خوب و پرماجرا و مستعده. با یک عجله و اهمالی مینویسه و همین دو دشمن رمان زردند. مثلن دو شخصیت دختر داستان و روستایی که قسمتی از داستان توش میگذره رو درست توصیف نمیکنه. اتفاقاتی مثل مرگ، عشق و غربت رو که عرصهٔ خوبی برای تفت دادنند فقط گزارش میکنه. انگار خیلی سریع فقط میخواد داستانو تعریف کنه. کتاب دیالوگ بمعنای واقعی نداره. دیالوگهای کتاب فی الواقع نقل بمضمون دیالوگهایی هستند که هرگز نقل نشدن.
    فهیمه رحیمی نمیدونم چطور بیکی از سمبلهای بزرگ زردنویسی تبدیل شده و همه چیزهایی که رمان زرد رو رمان زرد میکنه و خواندنی میکنه درش میکشه. من فکر میکنم شان خوانندهٔ زرد اجل باشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر